جدول جو
جدول جو

معنی ده دلی - جستجوی لغت در جدول جو

ده دلی
(دَهْ دِ)
پریشان حالی. پریشان خاطری. اضطراب و دلواپسی. تشویش و نگرانی. (یادداشت مؤلف) : تا از هر جانب دوستان شادمانه شوند وحاسدان و دشمنان به کوری و ده دلی روزگار کران کنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 72). و رجوع به ده دله شود
لغت نامه دهخدا
ده دلی
تشویش اضطراب
تصویری از ده دلی
تصویر ده دلی
فرهنگ لغت هوشیار
ده دلی
((دَ دِ))
تشویش، اضطراب
تصویری از ده دلی
تصویر ده دلی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ده دهی
تصویر ده دهی
اعشاری، ویژگی زر و سیم تمام عیار و خالص، برای مثال پس ز ده یار مبشر آمدی / همچو زرّ ده دهی خالص شدی (مولوی - ۷۰۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهن دلی
تصویر آهن دلی
سخت دلی یا شکیبایی و مقاومت، برای مثال گفتم آهن دلی کنم چندی / ندهم دل به هیچ دلبندی (سعدی۲ - ۵۶۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ده دله
تصویر ده دله
کسی که هردم دل به دیگری دهد، بی وفا، بلهوس، برای مثال شرح این بگذارم و گیرم گله / از جفای آن نگار ده دله (مولوی - ۱۰۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساده دلی
تصویر ساده دلی
ساده دل بودن، سادگی و صداقت، زودباوری
فرهنگ فارسی عمید
(دِهْ عَ)
دهی است از بخش راور شهرستان کرمان. واقع در 7هزارگزی شمال باختری راور. سکنۀ آن 480 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دُ دِ)
دهی است از دهستان باغ ملک بخش جانکی شهرستان اهواز با 300 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است. آین آبادی از محلهای سلموند بالا و پایین، بنۀ محمدجعفر، بنۀ انگنا تشکیل شده و ساکنان آن از طایفۀ سلموند و گلاوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَهْ دِ)
منافق. (آنندراج) (غیاث) ، شجاع. (از غیاث) (آنندراج). و رجوع به ده دله شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ / دِ دِ)
صفت مرده دل. مرده دل بودن. افسردگی. ملالت. بی شور و شوقی. رجوع به مرده دل شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ دِ)
ساده دل بودن. ساده بودن. سلیم دلی. صاف صادقی. مقابل عیاری:
عجب از قیصرم آید که بدان ساده دلی است
کو، ز مسعود پراندیشه و غوغا نشود.
منوچهری.
خامی و ساده دلی شیوۀ جانبازان نیست
خبری از بر آن دلبر عیار بیار.
حافظ.
، نادانی. (شرفنامۀ منیری). بی عقلی. خفیف عقل بودن. ابلهی. احمقی
لغت نامه دهخدا
(زِ دَ / دِ دِ)
نشاط. ذکذکه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در بیت زیر ظاهراً بمعنی روشن روانی و معرفت و عاشقی آمده است:
جماعتی که نخوردند آب زنده دلی
چو تخم سوخته ماندند جاودان در خاک.
صائب
لغت نامه دهخدا
(دِهْ دِ)
دهی است از دهستان چهار بلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان. واقع در 18هزارگزی خاور همدان. سکنۀ آن 230 تن. آب آن از چشمه و قنات و رود خانه قوری چای تأمین می شود. راه آن فرعی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَهْ دِ لَ)
کنایه است از بیوفا و هرجایی و کسی که هر دم دل به دیگری دهد و او را بوالهوس خوانند. (از برهان) (از ناظم الاطباء). کنایه از متلون مزاج است. (آنندراج). بلهوس. (غیاث) : ای ده دلۀ صددله دل یکدله کن، متردد و پریشان خاطر. (غیاث) ، آنکه هر لحظه به اعتقادی و کیشی باشد. (از برهان) (از ناظم الاطباء) ، کنایه از مردم دلیر و شجاع است. (از آنندراج) (از غیاث). شجاع و دلیر و دلاور. (ناظم الاطباء). بغایت دلیر. (شرفنامۀ منیری). شجاع و دلیر یعنی کسی که دل او به قدر ده تن باشد. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بد دلی
تصویر بد دلی
بد دل بودن مقابل نیکدلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل دهی
تصویر دل دهی
دلجویی، استمالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهندگی
تصویر دهندگی
دهش و عطیه و موهبت و سخاوت و کرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهن دلی
تصویر آهن دلی
کیفیت و حالت آهن دل قساوت، شکیبایی بیش از حد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو دله
تصویر دو دله
متردد بی ثبات، ریا کار، آنکه به دو تن اظهار عشق کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
دارای یک رای و اندیشه بودن، اتفاق اتحاد، صمیمیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهو دلی
تصویر آهو دلی
چگونگی و حالت آهو دل ترسان بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو دلی
تصویر دو دلی
شک و تردید مردد بودن
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که هر دم دل بکسی دهد بلهوس، بیوفا، آنکه هر روز باعتقادی و کیشی باشد، شجاع دلیر
فرهنگ لغت هوشیار
ده تا ده تا، زر و سیم تمام عیار مسکوکی که 10، 10 آن فلز اصیل (طلا یا نقره) باشد و مخلوط به فلز دیگری نباشد، رقمی که ده ده بزرگ یا کوچک گردد اعشاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرده دلی
تصویر مرده دلی
حالت و کیفیت مرده دلی افسردگی دل مردگی مقابل زنده دلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساده دلی
تصویر ساده دلی
ساده دل بودن سلیم دلی صاف صادقی مقابل عیاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنده دلی
تصویر زنده دلی
روشن روانی روشن فکری، شادی سرور مقابل افسرده دلی مرده دلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به کلی
تصویر به کلی
سراسر همه همگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو دلی
تصویر دو دلی
شک و تردید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ده دهی
تصویر ده دهی
((دَ دَ))
زر و سیم تمام عیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دق دلی
تصویر دق دلی
((دِ قِ دِ))
خشم ناشی از رنج و اندوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از به دلیل
تصویر به دلیل
از برای
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
Congeniality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
غذا خوردن، شکم پرستی
فرهنگ گویش مازندرانی