پریشان حالی. پریشان خاطری. اضطراب و دلواپسی. تشویش و نگرانی. (یادداشت مؤلف) : تا از هر جانب دوستان شادمانه شوند وحاسدان و دشمنان به کوری و ده دلی روزگار کران کنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 72). و رجوع به ده دله شود
پریشان حالی. پریشان خاطری. اضطراب و دلواپسی. تشویش و نگرانی. (یادداشت مؤلف) : تا از هر جانب دوستان شادمانه شوند وحاسدان و دشمنان به کوری و ده دلی روزگار کران کنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 72). و رجوع به ده دله شود
دهی است از دهستان باغ ملک بخش جانکی شهرستان اهواز با 300 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است. آین آبادی از محلهای سلموند بالا و پایین، بنۀ محمدجعفر، بنۀ انگنا تشکیل شده و ساکنان آن از طایفۀ سلموند و گلاوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان باغ ملک بخش جانکی شهرستان اهواز با 300 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است. آین آبادی از محلهای سلموند بالا و پایین، بنۀ محمدجعفر، بنۀ انگنا تشکیل شده و ساکنان آن از طایفۀ سلموند و گلاوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نشاط. ذکذکه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در بیت زیر ظاهراً بمعنی روشن روانی و معرفت و عاشقی آمده است: جماعتی که نخوردند آب زنده دلی چو تخم سوخته ماندند جاودان در خاک. صائب
نشاط. ذکذکه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در بیت زیر ظاهراً بمعنی روشن روانی و معرفت و عاشقی آمده است: جماعتی که نخوردند آب زنده دلی چو تخم سوخته ماندند جاودان در خاک. صائب
دهی است از دهستان چهار بلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان. واقع در 18هزارگزی خاور همدان. سکنۀ آن 230 تن. آب آن از چشمه و قنات و رود خانه قوری چای تأمین می شود. راه آن فرعی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان چهار بلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان. واقع در 18هزارگزی خاور همدان. سکنۀ آن 230 تن. آب آن از چشمه و قنات و رود خانه قوری چای تأمین می شود. راه آن فرعی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
کنایه است از بیوفا و هرجایی و کسی که هر دم دل به دیگری دهد و او را بوالهوس خوانند. (از برهان) (از ناظم الاطباء). کنایه از متلون مزاج است. (آنندراج). بلهوس. (غیاث) : ای ده دلۀ صددله دل یکدله کن، متردد و پریشان خاطر. (غیاث) ، آنکه هر لحظه به اعتقادی و کیشی باشد. (از برهان) (از ناظم الاطباء) ، کنایه از مردم دلیر و شجاع است. (از آنندراج) (از غیاث). شجاع و دلیر و دلاور. (ناظم الاطباء). بغایت دلیر. (شرفنامۀ منیری). شجاع و دلیر یعنی کسی که دل او به قدر ده تن باشد. (انجمن آرا)
کنایه است از بیوفا و هرجایی و کسی که هر دم دل به دیگری دهد و او را بوالهوس خوانند. (از برهان) (از ناظم الاطباء). کنایه از متلون مزاج است. (آنندراج). بلهوس. (غیاث) : ای ده دلۀ صددله دل یکدله کن، متردد و پریشان خاطر. (غیاث) ، آنکه هر لحظه به اعتقادی و کیشی باشد. (از برهان) (از ناظم الاطباء) ، کنایه از مردم دلیر و شجاع است. (از آنندراج) (از غیاث). شجاع و دلیر و دلاور. (ناظم الاطباء). بغایت دلیر. (شرفنامۀ منیری). شجاع و دلیر یعنی کسی که دل او به قدر ده تن باشد. (انجمن آرا)